آخرش عاجز و درمانده به دل می باختم... یا که با گرگ و دل و میش و جفا می ساختم...
باید این دل برّه می شد یا که گرگی بی صفت... من دل گم شده ام را خود به چاه انداختم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طواف شعر کردم و قافیه پا به پا نشد! ردیف هم مثل دلم حریف این خدا نشد!
تو کیمیای درد من،کجای شعر گم شدی؟ مفاعلن،مفاعلن،برای من دوا نشد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنازم...بد قصه اینجا فقط یعنی زن! یعنی حق نداری که عاشق بشی مثل من!
آره بد منم،خوبه من،چوب و دل دست تو... بیا مرد قصه تویی تا می تونی بزن!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل و یک شعر فرو ریخته،آغاز تو باش... من و این بال و پر سوخته،پرواز تو باش...
اولین بیت تویی و غزلم یعنی تو ! آخرین بیت منم،قافیه پرداز تو باش...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو ای مجرم که بی رحمانه سردی کجا گم شد که پیدایش نکردی؟؟؟!!
دلم زیباترین دارایی ام بود.... جوابت کو؟دل من را چه کردی؟؟؟!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخت...جانانه به سمتم آمد و...رد شد و رفت... خوب قصه آمد و برای من بد شد و رفت...
باز هم بی پدری کردم و دلبسته شدم... آمد و برای درد من پدر جد شد و رفت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شدی خورشید و مهتابت نبودم... و حتّی سایه ی خوابت نبودم...
درست است بی تفاوت بودم امّا... کجا دیدی که بی تابت نبودم؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا فاجعه هست عاشقی آزاد است تقدیر خزان هنوز دست باد است
ای کاش که صخره ساده سیلی نخورد... وقتی که هنوز کوه بی فرهاد است...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفس برید و آخرین فرصت است برس به داد دل که بی طاقت است
تپش برای قلب من چاره نیست! گروه خونی ام تو ی مثبت است!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا دوباره باش،تا دوباره اشتبا(ه)کنم بیا بجنگ با دلم که من فقط نگا(ه)کنم
تو دل شکستی و ولی گناه کار من شدم! بیا فقط تو باش تا...دوباره من گنا(ه)کنم!
خانم حدیثه امیردوست
رشته ی زبان و ادبیات فارسی