آمدیم و عاقلان مجلس به کنار،
آمدند و ساعتی وقت هدر کردند
آمدیم و تعصب بی جای طرفین ،قبول
آمدند و فقط سوال از بر کردند
آمدیم که بگوییم ذاتمان یکی ست
آمدند و مجلسی را بی ثمر کردند
آمدیم و شکاف زدیم که بالا رویم
آمدند و برش بحث را ،بریده تر کردند
آمدیم و ناگهان بحث دو سمتی شد
آمدندو باز، اصل را بی اثر کردند
آمدیم که خوب باشد و خوب،خوب تر شود
آمدند و خوب را بد و بعد، بدتر کردند
آمدیم و گفتند و،سوال ما به درک...
آمدند و تعصبی خشک را دوباره تر کردند
آمدیم و نگفتند که خوب وبد داریم.
آمدند و زن درخت و،بحث را تبر کردند.
آمدیم که از عشق مادری گوییم.
آمدند و زن و عشق را بی پدر کردند
آمدیم که ساده اصل را بر باد ندهیم
امدند و علی چپ و حاشیه ...به سر کردند
آمدیم که راه راست را کج نرویم
آمدیم که بزنند ،زدند و در به در کردند
آمدیم که با حقیقت به یقین برسیم
آمدند و شاید ،اما،ولی، اگر کردند
آمدیم و دیدیم و از ما که گذشت
آمدند ونبردند و بدضرر کردند.
شعر از خانم حدیثه امیر دوست
دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی
دانشگاه جیرفت