من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم
من نمیخندم اگر دوست من می افتد
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم
خوب میدانم کی استاد کوئیز میگیرد
اتوبوس کی می اید
خوب میدانم برگه حذف کجاست
هر کجا هستم باشم
تریا.نقلیه و دانشگاه از ان من است
چه اهمیت دارد و گاه میروید خار بی نظمی ها
رخت ها را بکنیم پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است
و نخوانیم کتابی که در ان فرمول نیست
و بدانیم اگر سلف نبود همگی میمردیم
وبدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم
و بدانیم اگد نقلیه نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم
و نپرسیم کجاییم و چکاری داریم
ونپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست
اگر هست چرا یخ زده است
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک اوردیم
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما شاید این است که در حسرت یک
صندلی خالی پیوسته شناور باشیم