loading...
دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جیرفت
محمودی بازدید : 58 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)

آخرش عاجز و درمانده به دل می باختم...               یا که با گرگ و دل و میش و جفا می ساختم...

باید این دل برّه می شد یا که گرگی بی صفت...      من دل گم شده ام را خود به چاه انداختم!

                                                ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

طواف شعر کردم و قافیه پا به پا نشد!          ردیف هم مثل دلم حریف این خدا نشد!

تو کیمیای درد من،کجای شعر گم شدی؟     مفاعلن،مفاعلن،برای من دوا نشد!

                                                ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بنازم...بد قصه اینجا فقط یعنی زن!                   یعنی حق نداری که عاشق بشی مثل من!

آره بد منم،خوبه من،چوب و دل دست تو...     بیا مرد قصه تویی تا می تونی بزن!

                                                ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل و یک شعر فرو ریخته،آغاز تو باش...           من و این بال و پر سوخته،پرواز تو باش...

اولین بیت تویی و غزلم یعنی تو !                   آخرین بیت منم،قافیه پرداز تو باش...

                                               ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو ای مجرم که بی رحمانه سردی                کجا گم شد که پیدایش نکردی؟؟؟!!

دلم زیباترین دارایی ام بود....                       جوابت کو؟دل من را چه کردی؟؟؟!!

                                              ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بخت...جانانه به سمتم آمد و...رد شد و رفت...       خوب قصه آمد و برای من بد شد و رفت...

باز هم بی پدری کردم و دلبسته شدم...                آمد و برای درد من پدر جد شد و رفت...

                                              ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شدی خورشید و مهتابت نبودم...                 و حتّی سایه ی خوابت نبودم...

درست است بی تفاوت بودم امّا...                کجا دیدی که بی تابت نبودم؟!

                                             ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تا فاجعه هست عاشقی آزاد است            تقدیر خزان هنوز دست باد است

ای کاش که صخره ساده سیلی نخورد...     وقتی که هنوز کوه بی فرهاد است...

                                            ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نفس برید و آخرین فرصت است              برس به داد دل که بی طاقت است

تپش برای قلب من چاره نیست!            گروه خونی ام تو ی مثبت است!

                                           ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیا دوباره باش،تا دوباره اشتبا(ه)کنم              بیا بجنگ با دلم که من فقط نگا(ه)کنم

تو دل شکستی و ولی گناه کار من شدم!       بیا فقط تو باش تا...دوباره من گنا(ه)کنم!

خانم حدیثه امیردوست          

رشته ی زبان و ادبیات فارسی

محمودی بازدید : 57 پنجشنبه 12 تیر 1393 نظرات (1)

ای نگار تیر بالا 1روز تیر / خیز و جام باده ده بر لحن زیر...
                                                                                           مسعود سعد سلمان- سده ششم  

سیزدهمین روزِ هر ماه، بر پایه‌ گاه‌شمار کهنِ ایرانیان، تیرروز نام دارد و در ماه چهارم سال نیز که تیر خوانده می شود است جشن تیرگان می شود.

تیرگان یکی از جشن‌های پُرشمار ایران باستان است که به گستردگی تا سده‌های پیش برگزار می‌شده، هر چند هنوز جسته و گریخته در جاهایی از کشورمان زنده است.
 
ستاره‌ی تیشتر (تیر) پرنورترین ستاره‌ آسمان است. بالا آمدن این ستاره با بارندگی همراه بوده و جشن تیرگان که امروز با آب‌بازی در مناطقی ــ به گونه‌های مختلف ــ باز مانده، در واقع، جشن باران خواهی است. 

هم‌چنین مردم در این روز یاد آرش، قهرمان اسطوره‌ای را که در بلندترین روز سال (احتمالاً روز نخست تیرماه) برای تعیین مرزهای ایران تیری را پرتاب کرد که جانش را با آن همراه ساخت گرامی می‌دارند؛ تیری که مردمِ پارسی‌زبانِ سین‌کیانگ در غرب چین معتقدند در درخت گردویی در آن دیار فرود آمده است...

پیشینه

از میان سندهای کهن، تیریَشت كهن ترین و نزدیك ترین سند به جشن تیرگان است. جان مایه‌ اصلی این یشت نبرد ستاره‌ی تِشتَر، ستاره‌  تیر، با اپوش، دیو خشكسالی، است. 

«در میان همه‌ مردم جهان، پدیده های شگفت انگیزِ طبیعی، برای مردم جهان باستان، اورنگ خدایی یافته اند و در خور و شایسته‌ این اورنگ، آیین هایی را فراهم آورده اند. طبیعی است كه برای مردم ایران باستانی، كه با آسمانی ژرف رویاروی بوده اند، ستارگان نقش تعیین‌كننده ای داشته اند. تِشتَر فرمانروای بارش است و باروری و پدیدآورنده‌  روزی. احترام ایرانیان به آب و نشاط ایرانی از دیدن آب، به فرمانروای بارِش، شخصیتی استثنایی بخشیده است»2

 
در آیین زرتشتی از تِشتَر (در پهلوی: تیشتَر، در فارسی: تیر) به عنوان فرشته‌  باران و سرچشمه‌  همیشگی آب‌ها - که با اَپوش، دیو قحطی و خشکسالی می ستیزد -یاد شده است. 

«تیشتر، ایزد باران که به صورت ستاره‌  «شعرای یمانی» یا «کلب اکبر» تجسم می‌یابد نزد اروپاییان سیریوس (Sirius) خوانده می‌شود و در شرق و به‌ویژه در ماه‌های تیر و امرداد و شهریور پیش از طلوع خورشید دیده می‌شود... در پرتو تلاش این فرشته است که زمین از موهبت باران برخوردار می‌شود و کشتزارها سیراب می‌گردند و شاید به همین دلیل نویسندگان ایرانی و عرب او را فرشته‌ی رزق و روزی دانسته‌اند و آن را میکاییل نامیده‌اند»3  

نبرد آن دو در سه مرحله انجام می‌شود تا در سیزدهم تیر ــ هنگامی که تشتر به پیكر اسبی سپید و دراز دم در دریا فرو می‌رود و اپوش به پیكر اسبی سیاه و كوتاه‌دم به رویارویی با او برمی‌خیزد ــ به پیروزی قطعی تیشتر می‌انجامد.
 
اهمیت نقش آب، باران و ستارگان در ایران باستان، نبرد تِشتَر با اپوش را به صورت یكی از زیباترین اسطوره‌های ایرانیان درآورده است. تِشتَر، ستارهای است كه نطفه‌ی آب، زمین و گیاهان با اوست. 
در روایتهای اساطیری ایران باستان می‌توان پیروزی بر اپوش را به پیروزی ایزد آب و رهایی آبها تعبیر كرد و به قدمت نقش ستارگان و برداشت ایرانیان باستان از آفرینش اندیشید. شكست اپوش برابر است با بارش و باروری و فراوانی غله و رفاه.

محمودی بازدید : 602 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مرگ یزدگرد

 

(آسیابی نیمه تاریک. روی زمین جسدی است افتاده؛بر چهره اش چهرکی زرین.بالای سر آن موبد در کار زمزمه است؛اوراد می  خواند و بخور می سوزاند.چهره ی وحشت زده ی آسیابان که بی حرکت ایستاده.زن چون شبحی بر می خیزد و دختر جیغ می کشد.)

 

برای دانلود کتاب به ادامه مطلب مراجعه کنید...

محمودی بازدید : 54 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

تصویر

به جهنم که تو از مست بدت می آید

از شب و کوچه بن بست بدت می آید

لایق دست ترک خورده بی احساسی

تو که از گرمی این دست بدت می آید

مثل یک زنگ در خانه خواب آلوده

از نوازشگری شصت بدت می آید

این بدم بدم بدم ها بخورد توی سرت

تو که از هر چه که خوبست بدت می آید

عشق من لحظه مستی و بد و بیراهی است

 به جهنم که تو از مست بدت می آید

روح اللّه محمدی

محمودی بازدید : 65 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (1)
دکتر کزازی
نویسنده کتاب «دفتر دانایی و داد» گفت: بازنویسی شاهکار ادبی مانند شاهنامه همانند بازی با آتش، سخت و سوزاننده است زیرا با یک اشتباه تمام هستی او را خواهد سوزاند.

«میر جلال الدین کزازی» در آیین رونمایی کتاب «دفتر دانایی و داد» با بیان اینکه شاهنامه بسیار فراخ تر از شناخت ماست افزود: این نوشته فراتر از یک شاهکار ادبی است زیرا بسیار منش پرور، تاریخ ساز، روزگار آفرین است که در سراسر جهان هیچ متنی مانند آن کارساز نیست.

وی تصریح کرد: اگر امروز به ایرانی بودن خود بالیده و در سراسر جهان اینگونه شناخته می شویم آن را در گرو شاهنامه داریم.

وی با بیان اینکه هر چه بیشتر جهان و کشور خود را بشناسیم به شناخت بیشتری از خود می رسیم، اظهار کرد: شاهنامه یکی از آثاری است که باید آن را بشناسیم تا به درون خود برسیم.

وی بیان کرد: پرداختن به شاهکاری مانند شاهنامه بازی با آتش است و کسی که با آتش بازی می کند باید بسیار با دقت عمل کند.

کزازی افزود: زیرا در غیر اینصورت آتش تمامی هستی او را خواهد سوزاند و این یعنی لغزش در کار با شاهنامه،منش، فرهنگ و تاریخ ایران را نشانه خواهد گرفت.

وی با اشاره به اینکه متن شاهنامه افراد را فریب می دهد، گفت: با وجودی که زبانی روشن همانند روز و روان همانند رود دارد اما نباید فریب این پوسته و پیکره ساده، روشن و بی پیرایه آن شد.

وی با بیان اینکه کسی که بازنویسی می کند، نباید جایگزینی نوشته خود را شاهکار بداند، ادامه داد: با داشتن چنین آرمانی خود را به بیراهه کشانده است بلکه هدف از بازنویسی باید برانگیختن خواننده برای رفتن به سوی نوشته اصلی باشد.

کزازی تصریح کرد: در این روزگار که شتاب زدگی از اصلی ترین مولفه های نویسندگی است باید شاهکارهای فرهنگ خود را به زبانی که وقت کمتری می گیرد، برگردانیم.

وی افزود: دفتر دانایی و داد با هدف برانگیختن خوانندگان برای رفتن به سوی شاهنامه است.

این نویسنده گفت: من همواره کوشیده ام تمامی شاهکارهای ادبی را در آن بیاورم زیرا خواننده دفتر دانایی و داد همان ایرانی ناب و پاک نژاد است.

وی همچنین با اشاره به آثار کودکان گفت: نباید بگذاریم گنجینه فراخی که برای اندوختن کودکان وجود دارد در سال های گذران به بزرگسالی رو به کاستی بگذارد.

کزازی افزود: زمانی که من کودکی بیش نبودم هر آنچه که می خواندم را نمی فهمیدم، اما با خواندن آن اندوخته های خود را بالا بردم و در تمامی طول عمر خود از آن بهره بسیار برده ام.

میر جلال الدین کزازی استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی در زبان و ادبیات فارسی از چهره های ماندگار است.

وی مشهور به بهره گیری از واژه های پارسی سره در نوشته ها و گفتار خود و عضو هیات امنای بنیاد فردوسی است.

ترجمه او از انه اید ویرژیل به فارسی، برنده جایزه کتاب سال ۱۳۶۹ شده است و تالیف او، نامه باستان، که تاکنون 9 جلد آن به چاپ رسیده است، حائز رتبه نخستین پژوهش های بنیادین در جشنواره بین المللی خوارزمی شده است
محمودی بازدید : 162 چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

گابریل گارسیا مارکز برنده جایزه نوبل و نویسنده «صد سال تنهایی» درگذشت.

مارکز در ماه اوریل به دلیل عفونت در بیمارستانی در مکزیک بستری شده بود.

علت مرگ این نویسنده اعلام نشده است. مارکز پس از مرخصی از بیمارستان برای طی دوران نقاهت، به خانه خود در مکزیکوسیتی بازگشت که از سه دهه پیش ساکن آن بود.

گابریل گارسیا مارکز متولد کلمبیا بود و در سال 1982 موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شده بود.

برخی او را اثرگذارترین نویسنده زبان اسپانیولی از زمان سروانتس نویسنده «دون کیشوت» می دانند.

این نویسنده مشهور کلمبیایی در هنگام مرگ 87 سال داشت.
مردم مکزیک با حضور در مراسم یاد بود ˈگابریل مارکزˈ نویسنده کلمبیایی الاصل که در کاخ هنرهای زیبای مکزیکو سیتی برگزار شد به وی ادای احترام کردند.

در حالی که کوراتت سازهای زهی آهنگ های کلاسیک را می نواخت هزاران تن از طرفداران نویسنده توانای ˈصد سال تنهاییˈ به خاکستر باقیمانده از سوزاندن جسد وی ادای احترام کردند.

در این مراسم ˈمرسدس بارچاˈ همسر و ˈرودریگو و گونزالوˈ فرزندان وی حضور داشتند و به هنگام اجرای مراسم توسط گارد احترام برای آنها کف زدند.

ˈخوان مانوئل سانتوسˈ و ˈانریکه پنانیه توˈ رییسان جمهوری های کلمبیا، (زادگاه مارکز) و مکزیک (محل سکونت وی) در این مراسم سخنانی ایراد کردند.

رییس جمهوری مکزیک از ˈمارکزˈ به عنوان ˈبزرگترین رمان نویس تمام دوران آمریکای لاتینˈ یاد کرد.

مارکز، که مردم آمریکای لاتین از سرعشق و علاقه به وی او را با نام کوچک ˈگابوˈ می خواندند پنج شنبه گذشته در سن 87 سالگی درگذشت. جسد وی روز بعد از درگذشتش در یک مراسم خصوصی سوزانده شد.

مارکز از نمادهای عمده ˈواقع گرایی جادوییˈ بود که شیوه ای در داستان نویسی است که در آن تخیل و عناصر واقع گرایانه با هم آمیخته می شود .

چهارشنبه که ˈروز بین المللی کتابˈ است مردم کلمبیا در یک هزار کتابخانه اثر مشهور وی به نام ˈکسی به سرهنگ نامه نمی نویسدˈ را می خوانند.

خانواده وی هنوز محل دفن خاکستر وی را اعلام نکرده اما کلمبیا امیدوار است که خاکستر وی بین مکزیک و کلمبیا که زادگاه وی است تقسیم شود.
 
زندگینامه گابریل گارسیا مارکز:
محمودی بازدید : 83 دوشنبه 01 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

عکس

بیا تا ما!آری من و تو هنر کنیم

فکر را برداریم نبض این دفتر کنیم

فکر در دم ببریم لب ز هم وا بکنیم

حرف های تازه را باز سر به سر کنیم

باز آری من و تو جمع در جمع شویم

شب شعر را من و تو یک شبه سحر کنیم

یادگاری بنگاریم به همین حرف خیالی

تا که شاید من و تو باز هم خطر کنیم

دل آن دفتر کاهی اگر حرفی جا ماند

گر بخوانند به قلبی شاید اثر کنیم

من و تو آری ما سوخته در تب شعریم

همه ی امّت شعر را به همین خبر کنیم

دل داغ شعرم بر وجوه صفحه یخ بست

شب قندیل نفس هاست سینه را سپر کنیم

ناله ای از دل دفتر به صدای شعر لرزید

گوش های بسته را باز بر حذر کنیم

تب ذوق شعرهایی که مداوم دارم

در شبی شعر دوباره ناله ای دگر کنیم

مرداب گرچه قبیح است به چشمی دیدن

کاش اما من و تو ،نگاه نیلوفر کنیم

شعر از منصور رئیسی            

دانشجوی زبان و ادبیات فارسی

محمودی بازدید : 56 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

ddc87d72360f41ffd20b879f0241019d مجموعه اس ام اس های ویژه تبریک روز مادر + تاریخچه ای کامل روز مادر

مادر هدیه ای آسمانی است که خداوند نیز بهشت را زیر پای آنان قرار داده است تا قدر و منزلت این فرشته را بر همه ی عالمیان ثابت کند.ولی شاید ما حتی ندانیم چرا روزی به نام روز مادر نامگذاری شده و یا حتی تاریخ آن را نیز ندانیم ! در این مطلب می خواهیم شما را با تاریخچه ای کامل از تشکیل روز مادر آشنا سازیم که امیدواریم مورد توجه شما دوستان عزیز قرار گیرد.

نامگذاری یک روز از سال به نام مادر در فرهنگ و ملل مختلف سابقه ای طولانی دارد و هر ملتی سعی کرده است روزی را به تجلیل از مقام شامخ مادر اختصاص دهد.در فرهنگ پر بار ایران اسلامی خجسته زاد روز بانوی گرانقدر اسلام ، دختر حضرت محمد (ص) روز مادر نام گرفته تا زنان و مادران این مرز و بوم از او درس ایمان ، فدارکاری و مهربانی بیاموزند.

در ایران روز مادر و روز زن (به طور رسمی ۲۰ جمادی الثانی) که گفته می‌شود زادروز فاطمه زهرا دختر پیامبر اسلام است. از آنجا که این روز بر مبنای تقویم قمری است روز مشخصی نداشته و در طول سال در گردش است.

انگلستان، نخستین کشوری بود که روز مادر را بوجود آورد. در برخی از کشورهای غربی (ازجمله انگلستان) دومین یکشنبه ماه مه هر سال روز مادر نام می‌گیرد. این فکر توسط خانمی بنام جولیا واردهو به آمریکا برده شد و اولین روز ماه ژوئن به عنوان روز مادر تعیین گردید. در سال ۱۹۲۴ کنگره آمریکا دومین روز ماه مه را به عنوان روز مادر تعیین نمود. در ژاپن، زادروز همسر وقت امپراطور به عنوان روز مادر گرامی شمرده می‌شود. در ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ روز مادر بر پایه گاهشمار ایرانی ۲۵ آذر به مناسبت روز تولد مادر شاه که منجر بوجود روز تشکیل بنیاد مادر و کودک شده بود.

روز مادر در میان ملل دیگر:

محمودی بازدید : 92 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (1)

نوروز

سال نو می شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند .گل ها لبخند می زند

و پرنده های خسته بر می گردند ،در این رویش سبز دوباره...من...تو...ما...

کجا ایستاده ایم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...

زمین سلامت می کنیم، ابرها درودتان باد و

 چون همیشه امیدوار ،سال نو مبارک...

با آرزوی سالی سرشار از شادکامی و موفقیت برای شما دانشجوهای عزیز...

محمودی بازدید : 119 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

نـوروز، جشن شکوهمـند ایران باستان، گــویای پیـشینه ی تابناک میهن ما و جلوه ای مهم از فرهنگ غنی قـوم ایران است.

نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، از آن روسـت که یک قــرارداد مصنـوعی اجتماعـی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان اســت و روز شادمانـی زمین، آسمان، آفتاب، جــوشِ شگفتـنـی ها و شـور زدن ها و سـرشـار از هیجان هر آغاز.نوروز گذشت زمان و دگرگونی های دوران را شاهد بوده و پیوسته با آمد و رفت الهام بخش خود پایان فصلی دیگر را به ساکنـان این سرزمین کهنسال اعلام کرده است. نوروز، تجدید خاطــره بـزرگـــی است. خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. گذشت سال هــای دراز نه تنها از شکوهمندی سنّتهای نوروزی نکاسته بلکه روشنگر این واقعیت بوده که بزرگ داشت نوروز و گرامی داشتن  سنتهای آن با احساس و اندیشه ایرانی، پیوند ناگسستنی یافته است...

نوروزتاریخچه ی کامل نوروز:

 در آثار پیشینیان آمده است که این جشن را نخست جمشید برپا کرد. گویند در این روز جمشید بـه جنگ دیوان رفت و آنان را فرمانبردار خویش ساخت. جمشید در این روز بر تختی نشست کـه دیوان آن را می بردند و با آن به یک روز راه از دماوند به بابـل رسید. مردم در تعجب شدند و آن روز را جشن گرفتند. پس از جمشید شاه سال به سال براهمیت و فراگیری نوروز افزوده شد.

در زمان هخامنشیان و ساسانیان، نوروز بعنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه های مردم عامه (نه فقط زرتشتیان) اجرا می شده است. 

 طبیعت پس از گذران ِدوره ای سرد و بی محصول، با آغاز بهار زنده شده و در واقع آفریده می شود. انسان نیز باید بعنوان یکی از مخلوقین ِالهی سعی کند همراه طبیعت به رستاخیز برخیزد.

ماه فروردین را ماهِ فَروَهَرها یا فَروَشی ها می نامند و آن عید اموات است. در این ماه بدلیل رستاخیز (نو شدن ِموقت دنیا) پرده ی میان زندگان و مردگان به کناری رفته و ارواح ِنیک ِدر گذشتگان به ملاقات ِزندگان می شتابند. رسم معروف قاشق زنی، نیز از همین اعتقاد نشأت می گیرد. ارواح ِنیک بصورت افرادی که رویشان پوشیده است به پشت در خانه های زنده ها آمده و زنده ها نیز به آنان به رسم یادبود و برکت هدیه ای می دهند. و نیز تمیز کردن خانه ها و روشن کردن چراغها و شمعها در زمان تحویل سال برای رضایت خاطر و هدایتِ فروهر هاست.

در روز ابتدای فروردین، که بنام ِپاک و برکت دهنده ی اهورامزدا (خدای پاک) مزین شده است، خورشید وارد برج حَمَل شده و جهان از نو آفریده می شود.

ایرانیان کهن برای استقبال از سبزی ِبهاران، 25 روز مانده به فروردین بر 12 ستون ِخشتی یا سنگی سبزه می کاشتند. (12 ستون ، اشاره به اعتقاد کهن ِقرار گرفتن ِجهان بر روی 12 ستون)

ششمین روز فروردین که بنا به نظرات بسیاری محققان و موبدان زرتشتی، سالروز تولد زرتشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. (آورده اند که در بامداد ِآن روز به کوه ِبوشنج شخص ِخاموشی که دسته ای از گیاهان خوشبو در دست دارد ساعتی نمایان است، سپس پنهان می شود و تا سال ِدیگر در همین هنگام دیگر نمایان نمی گردد. 

محمودی بازدید : 217 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (1)

شاید کمی سورئال و تخیلی به نظر برسد٬ اما کلید مهم‌ترین دیتابیس اینترنت جهان در دستان هفت نفر است. این هفت نفر با کنار هم قرار دادن کلیدهای هوشمند خود می‌توانند «شاه‌کلید» ورود به «هسته اصلی اینترنت» را بسازند.

هسته اصلی اینترنت در جهان توسط هفت کلید کنترل می‌شود؛ هفت کلید واقعی٬ به شکل کارت‌های هوشمند که در دستان هفت نفر است. این هفت نفر هفت جای‌گزین هم دارند که در مواقع اضطراری وظایف آنها را انجام خواهند داد.

روزنامه گاردین به تازگی گزارشی منتشر کرده از مراسمی موسوم به «مراسم کلید» که تحت تدابیر شدید امنیتی در سازمان «آیکان» (سازمان جهانی تخصیص نام‌ها و اعداد) برگزار می‌شود؛ مراسمی برای تامین امنیت اینترنت در صورت بروز فجایع بزرگ در زمین.

آیکان که در آمریکا مستقر است٬ از مهم‌ترین نهادها در فرآیند حاکمیت اینترنت است و مسوولیت تخصیص آدرس‌های اینترنتی به همه وب‌سایت‌ها٬ سرورها و سیستم‌های کامپیوتری موجود در جهان را برعهده دارد. در واقع مدیریت سیستم تعیین دامنه‌ها (DNS) برعهده آیکان است.

تمام آدرس‌های اینترنتی در جهان (مثلا گوگل دات‌کام) به آدرس‌های آی‌پی مشخصی متصل‌اند و نام دامنه (گوگل دات‌کام) تنها پوششی برای تسهیل کاربری انسان‌ها است٬ چون به خاطر آوردن نام دامنه‌ها به مراتب راحت‌تر از مجموعه‌ای از چهار عدد است که با نقطه از هم جدا شده‌اند٬ مثلا 64.230.160.78 که یکی از آی‌پی‌های گوگل است. به عبارت ساده٬ آیکان مسوولیت ترجمه این اعداد به نام‌ها را برعهده دارد.

اگر کسی به پایگاه عظیم داده‌های آیکان دست پیدا کند٬ می‌تواند کنترل اینترنت را در دست بگیرد٬ به این معنی که مثلا می‌تواند با دریافت درخواست کاربران از طریق مرورگرها٬ آن‌ها را به هرجایی که می‌خواهد هدایت کند.

 

محمودی بازدید : 58 پنجشنبه 01 اسفند 1392 نظرات (2)

در معتقدات کهن ایرانی سپندارمذ یکی از امشاسپندان یا فرشتگان آیین زرتشتی است که نماد محبّت و مهرورزی به شمار می آید. در ایران باستان همه ساله روز پنجم اسفند جشنی برپا می شده است برای نکو داشت سپندارمذ. این امشاسپند یا فرشته دو وظیفه مهم بر عهده داشته است:یکی پاسداری و محافظت از زمین های سرزمین های آریایی و دیگری مراقبت از زنان نیک اهورایی سرزمین ایران.

خود این امشاسپند یا فرشته در باور نیاکان ما به صورت یک بانوی زیباروی تصور شده است که به دلیل حرمت و قداستی که داشته پنجمین روز هر ماه به نام وی نام گذاری گردیده و سپندارمذ روز یا اسفند روز نامیده شده است. و به این دلیل پنجم اسفند را جشن می گرفته اند که در چنین روزی نام ماه با نام روز یکی می شده است.ایرانیان کهن در پنجم اسفند هدیه دادن به بانوان خانواده ی خود را ضروری و لازم می دانسته اند و برخی مورخان نوشته اند که در این روز بانوی خانه،همسر خود را درون یک اتاق حبس می کرده و درب را به روی او قفل می نموده است سپس خواسته و تقاضای خود را مطرح می کرده و تا زمانی که همسرش با خواسته ی وی موافقت نمی نموده در حبس می مانده است!

با توجه به این سنت به این جشن مرد گیران یا مژد گیران نیز گفته اند و دقیقأ یادآور همان جشنی است که امروزه اروپاییها در ماه فوریه به نام جشن والنتاین یا جشن عشّاق برگزار می کنند. به احتمال بسیار باید گفت که والنتاین در غرب به تقلید از سپندارمذگان در شرق شکل گرفته و برای توجیه آن داستانی ساخته اند و آن ماجرا را به یک کشیش مسیحی نسبت داده اند.

مطلب از دکتر حمید طبسی

استاد زبان و ادبیات فارسی

محمودی بازدید : 94 چهارشنبه 23 بهمن 1392 نظرات (0)

بیست‌وچهارم بهمن‌ماه سال‌روز درگذشت فروغ فرخزاد است؛ شاعری که در طول زندگی کوتاهش تحسین بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر را برانگیخته است.

احمد شاملو، شاعر هم‌عصر فروغ، از قدرت شاعری او ابراز شگفتی می‌کند: «شعر فروغ فرخزاد برای من چیز دیگری است. شعر فروغ گاه در نظر من به اعجاز شباهت پیدا می‌کند و من او را در یک مقیاس جهانی از شاعران برجسته این روزگار می‌شمارم... برای من بسیار اتفاق افتاده است که از پاره‌ای خطوط شعر فروغ شگفت‌زده شده‌ام و یا حتی مدت‌ها طول کشیده است تا بتوانم آن را باور کنم.»

موسیقی درخشانی که از گسترش بازایستاد

شاملو همچنین درباره شخصیت ادبی فروغ می‌گوید: «شاعری که پس از تولد دوباره خویش بیش از پنج یا شش سال نزیست، اما با مجالی که بی‌رحمانه اندک بود توانست به صورت یکی از درخشان‌ترین چهره‌های شعر امروز تثبیت شود. با مرگ او موسیقی درخشانی که خاص شعر معصومانه‌اش بود غیرقابل تقلید ماند و از گسترش بازایستاد.»

معترض و نجیب بود

مهدی اخوان ثالث نیز شعر فروغ را تحسین کرده است: «او زنی معترض به ستمی که بر زنان می‌رفت بود. او می‌خواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه می‌شد اعتراض کند. این را در کتاب‌هایش می‌توانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامی‌اش را در «عصیان». بعد هم که خواست اسلوب و کار تازه‌ای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر می‌گفت... او شاعر خوبی بود، بخصوص شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود.»

فرخزاد غیرقابل کنترل بود

رضا براهنی، منتقد سرسخت معاصر، از «من» تغزلی حاضر در فروغ حرف می‌زند؛ «من» تغزلی که به زعم براهنی، فروغ همیشه به سوی آن برمی‌گردد: «در فرخزاد هم در زندگی و هم در شعرش، یک حالت هیستریک، یک حالت هجوم ناگهانی و غیرقابل کنترل، یک تهاجم غریزی و در حین حال رمانتیک وجود داشت... در فرخزاد یک «من» وجود دارد که حاکم بر همه چیز است، این من، یک من تغزلی است که گاهی سر از اجتماع درمی آورد، گاهی سر از فلسفه... به طور کلی سکوی پرتاب فرخزاد آن من تغزلی است و گرچه او گاهی فلسفی، گاهی اجتماعی و گاهی متفلسف از آب درمی‌آید، ولی او همیشه به سوی آن من تغزلی... رجعت می‌کند... هر تغزلی در جهان مضامین ثلاثه مرگ، عشق و زیبایی معشوق (زن یا مرد) سر و کار داشته است.»

محمودی بازدید : 98 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (2)

\"\"

در بین اعیاد باستانی ایران نوروز و مهرگان و سده از جایگاه مهمتری برخوردار بوده و هستند. نیکبختانه هنوز هم همه ساله شامگاه دهم بهمن در برخی مناطق میهن عزیزمان یکی از این جشن ها یعنی جشن سده به صورت های مختلف بر گزار میگردد و گرامی داشته می شود؛بویژه در شهرهای کرمان و یزد که بزرگترین زیستگاه های زرتشتیان ایران به شمار می آیند.

در خصوص علّت برگذاری و نیز چگونگی نامگذاری این جشن به سده نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی جشن سده را به مناسبت صدمین(=سدمین)روز از آغاز زمستان بزرگ که مطابق تقویم ایرانیان باستان از اوّل ابان تا دهم بهمن بوده می دانند. گروهی از تاریخ نگاران کهن چنین نوشته اند که علّت بر پایی این جشن ،آن بوده است که در چنین روزی دختران و پسران کیومرث - نخستسن شهریار اسطوره ای ایران - به سن رشد رسیده اند . برخی دیگر نیز نوشته اند که چون در این روز یعنی دهم بهمن ماه فرزندان حضرت آدم (ع) به صد(=سد)تن رسیده اند به آن سده گفته اند .

محمودی بازدید : 80 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (3)

سلام دوستان کم کم داریم به فصل امتحانات نزدیک میشیم شاید زیاد نتونیم براتون مطلب

بزاریم. برای همتون آرزوی موفقیت دارم انشاالله امتحاناتتون رو با موفقیت پشت سر بزارین.

 

یادم آید روز دیرین

خوب و شیرین

اول ترم

وقت بسیار درس اندک

حال اینک روز آخر

روز تلخ امتحانات

آخر ترم

وقت اندک

درس بسیار درس بسیار

محمودی بازدید : 82 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

با سلام

به اطلاع کلیه دانشجویانی که درس مرجع شناسی و روش تحقیق را با استاد اکبر

آبادی دارند رسانده می شود:امتحان پایان ترم از روی جزوه جدید که در انتشارات

موجود می باشد گرفته می شود.

محمودی بازدید : 101 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

 

وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود!

نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ...

فردا روز پدر بود.

دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت :

بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم.

خدای من!

حالا چکار کنم؟

همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود.

در قوطی رو باز کرد.

خالی بود!

بازعصبانی شد و گفت :

این که خالیه!

و جواب شنید که :

پره پدر!

پر از بوس!

باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو

می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟!

پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟

سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد.

و پدر موند و اون قوطی.

شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی

گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند...

ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق

رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم.

نکنه روزی بیاد که با حسرت به خودمون بگیم :

ناگهان چقدر زود دیر می شود...

محمودی بازدید : 87 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (4)

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.چون هنوز چند ساعت به پروازش

باقی مانده بود،تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند.او یک بسته

بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن

کتاب کرد.مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند.وقتی که او

نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت

برداشت و خورد.او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.پیش خود فکر کرد بهتر

است ناراحت نشوم شاید اشتباه کرده باشد .ولی این ماجرا تکرار شد.هر بار

که او یک بیسکوئیت بر میداشت،آن مرد هم همین کار را میکرد اینکار او را

حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنشی نشان دهد.وقتی که تنها یک

بیسکوئیت باقی مانده بود،پیش خود فکر کرد حالا ببینم این مرد بی ادب چکار

خواهد کرد؟مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و ...

 

محمودی بازدید : 65 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (6)

 

به نام خداوند جان و خرد

یلدا در لغت به معنای تولد است،بنابر این شب یلدا یعنی شب تولد.این سنّت آیینی و فرهنگی کهن ایران بیش از سه هزار سال پیشینه دارد . و مربوط است به دوران پیش از زرتشت؛یعنی زمانی که آیین میترائیسم یا مهرپرستی در سرزمین ما رواج داشته است.

بنابر باور نیاکان باستانی ما،شب یلدا،شب تولد دوباره مهر یا خورشید است.زیرا دراین شب که طولانی ترین شب سال است اهریمن با سپاه خود که ظلمت وتاریکی است حمله ور شده تا برای همیشه خورشید را شکست دهد و نوروفروغ و روشنایی را از بین ببرد.در چنین شبی مردم به مهمانی یکدیگر می رفته وتا بامداد بیدارمی مانده اند وبا سپری کردن شب یلدا با شادباشی و شادکامی به مهر یا خورشید یاری می رسانده اند تا باردیگربراهریمن پیروزگردد و پس از طلوع خورشید و اطمینان حاصل کردن از شکست اهریمن به خواب می رفته اند.

در این شب سفره ی یلدایی ایرانیان گسترده می شده است و میوه های سرخ رنگ پاییزی از قبیل انار،سیب سرخ و هندوانه زینت بخش این سفره ها بوده است؛علّت انتخاب این میوه ها آن بوده که اوّلا امکان نگه داشتن آنها تا پایان پاییز وجود داشته وثانیا رنگ سرخشان یاد آور آتش مقدّس بوده است.

بعد از ورود آیین مقدّس اسلام به ایران برخی سنّت های دیگر به جشن یلدا افزوده شده است؛سنّت هایی مانند شاهنامه خوانی و تفأل به دیوان حافظ که هنوز هم با فروغ فراوان تداوم یافته است.همچنین در برخی مناطق ایران- به ویژه خراسان و آذربایجان- رسم است که دراین شب خانواده ی پسری که تازه داماد شده برای عروسشان هدیه ی یلدایی می برند. و یا دربرخی مناطق کرمان عقیده بر این است که در شب یلدا،قارون به شکل هیزم شکنی سالخورده درخانه ی برخی را می زند و دسته ای هیزم به آنها می دهد که پس از مدّتی به شمش طلا تبدیل می گردد.نا گفته نماند که این سنّت آیینی وفرهنگی ما برجهان مسیحیت نیز تأثیرگذارده است؛چنانکه مثلا آنان شب یلدا را که ما شب تولد خورشید می دانیم شب تولد عیسی مسیح می دانند.و یا اینکه پیرمردی موسوم به بابا نوئل در این شب برای کودکان مسیحی هدیه می برد،صورت دگرگون شده ای است از پیرمرد هیزم شکنی که در این شب بر در خانه ی برخی از ساکنان دیار کریمان می کوبد. و نیز می توان به نام روز یکشنبه در تقویم مسیحیان اشاره نمود که موسوم است به (sunday) یعنی روز خورشید که نیکبختانه امسال بلافاصله پس از شب یلدا قرار گرفته است.

به همین روایت مختصر بسنده می کنم و یلدایی سرشار از سرخوشی و نشاط را برایتان آرزومندم.

 

 

 مطلب از دکتر حمید طبسی                    

استاد زبان و ادبیات فارسی
محمودی بازدید : 182 چهارشنبه 20 آذر 1392 نظرات (1)
 
 ظهر يك روز سرد زمستاني، وقتي اميلي به خانه برگشت، پشت در پاكت نامه اي را ديد كه نه تمبري داشت و نه مهر اداره ي پست روي آن بود. فقط نام و آدرسش روي پاكت نوشته شده بود. او با تعجب پاكت را باز كرد و نامه ي داخل آن را خواند: «اميلي عزيز، عصر امروز به خانه ي تو مي آيم تا تو را ملاقات كنم. با عشق، خدا» اميلي همان طور كه با دستهاي لرزان نامه را روي ميز مي گذاشت، با خود فكر كرد كه چرا خدا مي خواهد او را ملاقات كند؟ او كه آدم مهمي نبود. در همين فكر ها بود كه ناگهان كابينت خالي آشپزخانه را به ياد آورد و با خود گفت: «من، كه چيزي براي پذيرايي ندارم.» پس نگاهي به كيف پولش انداخت. او فقط 5 دلار و 40 سنت داشت. با اين حال به سمت فروشگاه رفت و يك قرص نان فرانسوي و دو بطري شير خريد. وقتي از فروشگاه بيرون آمد، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر كند. در راه برگشت، زن و مرد فقيري را ديد كه از سرما مي لرزيدند. مرد فقير به اميلي گفت: «خانم، ما خانه و پولي نداريم. بسيار سردمان است و گرسنه هستيم. آيا امكان دارد به ما كمكي كنيد؟»....

محمودی بازدید : 63 دوشنبه 18 آذر 1392 نظرات (5)

تبریک

درخت تو گر بار دانش بگیرد          به زیر آوری چرخ نیلوفری را

همکلاسی ارجمند سرکار خانم شهلا هاشمی

کسب رتبه نخست علمی در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جیرفت را که مایه مباهات همشاگردی های شماست از صمیم قلب حضور محترمتان تبریک و تهنیت و شادباش عرض میکنیم و آرزو مندیم که انشاالله این موفقیت ها همچنان تداوم داشته باشد.


 سرکار خانم نسیبه صالحی انتخاب شما را به عنوان دانشجوی برتر و نمونه ی رشته ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جیرفت تبریک عرض نموده،فردای روشن و زندگی سرشار از سلامتی و موفقیت روز افزون را برای شما آرزومندیم.

 

 

محمودی بازدید : 75 دوشنبه 18 آذر 1392 نظرات (1)

خجالت کشید...اون شب پسره به مادرش گفت با این قیافه ترسناکت چرا اومدی 

مدرسه؟مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نمی خواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای 

کاش بمیری تا اینقدر باعث خجالت و شرمندگی من نشی زنیکه ی یک چشم

زشت!! چند سال بعد پسر در یک کشور دیگر در دانشگاهی قبول شد و همان

جا ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد  خبر به گوش مادر رسید مادر رفت انجا تا پسر،

نوه ها و عروسش را ببیند. اما نوه هایش از دیدنش ترسیدند پسرش گفت پیرزن

زشت چرا اومدی اینجا و بچه هامو ترسوندی؟ گمشو از خونه من برو بیرون و مادر

بدون گفتن حرفی رفت.چند سال بعد ....

 

 

 

محمودی بازدید : 111 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (3)

دکتری به خواستگاری دختری رفت ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که

مامانت به عروسی نیاید!! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با

شرمساری چنیت گفت:در سن یک سالگی پدرم از دنیا رفت و مادرم برای اینکه خرج زندگی

مان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس می شست،حالا دختری که خیلی دوستش

دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است،نه فقط این بلکه گذشته

مادرم مرا پیش دیگران خجالت زده کرده است؛به نظرتان چکار کنم؟استاد به او گفت:از تو

خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را با آب بشور و فردا دوباره نزد من بیا تا بگویم

چکار کنی

 

محمودی بازدید : 89 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (2)

روز دانشجو گرامی باد

به نام خداوند جان و خرد

 

روز دانشجو در ایران به 16ماه اذر اطلاق میشود این روز به یاد سه دانشجو(دو هوادار حزب توده ایران و یک هوادار جبهه ملی ایران)که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون نایب رئیس وقت ایالات متحده امریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا در تاریخ 16اذر 1332دردانشگاه تهران کشته شدهاند گرامی داشته میشود وهر  ساله  به مناسبت این روز در دانشگاهای ایران جشن مختصری بر گزار یشود.

محمودی بازدید : 80 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (3)

 اهل دانشگاهم ، روزگارم خوش نیست

 

ژتونی دارم ، خرده عقلی ، سر سوزن شوقی

 

اهل دانشگاهم ، پیشه ام گپ زدن است

 

گاه گاهی می نویسم تكلیف

 

می سپارم به شما

 

تا به یك نمره ناقابل بیست

 

كه در آن زندانی ست ، دلتان زنده شود

 

چه خیالی چه خیالی می دانم

 

گپ زدن بیهوده است

 

خوب می دانم دانشم بیهوده است

 

استاد از من پرسید

 

چقدر نمره زمن می خواهی

 

من از او پرسیدم ، دل خوش سیری چند

 

اهل دانشگاهم ، قبله ام آموزش

 

جانمازم جزوه ، مشق از پنجره ها می گیرم

 

همه ذرات وجودم متبلور شده است

 

درسهایم را وقتی می خوانم

 

كه خروس می كشد خمیازه

 

مرغ و ماهی خواب است

 

خوب یادم هست ، مدرسه باغ آزادی بود

 

درس بی كرنش می خواندیم ، نمره بی خواهش می آوردیم

 

تا معلم پارازیت می انداخت ، همه غش می كردیم

 

كلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت

 

درس خواندن آنروز ، مثل یك بازی بود

 

كم كمك دور شدم از آنجا

 

بار خود را بستم ، عاقبت رفتم در دانشگاه

 

به محیط خشن آموزش و به دانشكده ادبیات سرایت كردم

 

رفتم از پله كامپیوتر بالا ، چیزها دیدم در دانشگاه

 

من گدایی دیدم در آخر ترم

 

در به در می گشت

 

یك نمره قبولی می خواست

 

من كسی را دیدم ، از دیدن یك نمره ده

 

دم دانشگاه پشتك می زد

 

 

 

محمودی بازدید : 123 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (6)

هاروارد کلی

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر خرج تحصیل خود را بدست میاورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد.

او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت،در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند.

با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود،دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان اب خواست.

دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است.برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد.پسرک شیر را سر کشیده و اهسته گفت:هیچ.مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام میدهیم چیزی دریافت نکنیم.

پسرک در مقابل گفت:از صمیم قلب از شما تشکر میکنم.پسرک که هاروارد کلی نام داشت،پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس میکرد،بلکه ایمانش به خداوند و انسان های نیکوکار نیز بیشتر شد.

محمودی بازدید : 69 جمعه 08 آذر 1392 نظرات (3)

  

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود 

رونق میکده از درس و دعای ما بود 

نیکی پیر مغان بین که چو بد مستان 

هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود 

دفتر دانش ما جمله بشویید به می 

که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود 

 

 

 

 

محمودی بازدید : 134 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (0)

زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.

مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.

روزی تاب و توان زن به پایان رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت:حالا که به خواسته های من توجه نمیکنی خود به کوچه و برزن میروم تا همگان بدانند تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی میکنی من زر و زیور میخواهم!!!

مرد در خانه را باز کرد و رو به زن گفت:برو هر جا دلت میخواهد!!!

زن با ناباوری از در خانه خارج شد;زیبا و زیبنده!

غروب به خانه آمد،مرد خندان گفت:خب شهر چطور بود؟رفتی؟گشتی؟

محمودی بازدید : 243 یکشنبه 19 آبان 1392 نظرات (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

 با عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی خدمت تمامی دانشجویان دانشگاه جیرفت

_____________________________________________

اب را گل نکنید...

شاید از دور علمدار حسین 

مشک طفلان بر دوش

زخم و خون بر اندام

میرسد تا که از این اب روان

پر کند مشک تهی

ببرد جرعه ی ابی برساند به حرم

تا علی اصغر بی شیر رباب

نفسش تازه شود

و بخوابد ارام

 

محمودی بازدید : 494 یکشنبه 19 آبان 1392 نظرات (0)

 

 

 

 

با سلام

 

قابل توجه دانشجویان عزیز

سایت نگارستان ادب راه اندازی شد 

در تاریخ: 1392/8/19

_________________________________________________________________

سایت نگارستان ادب تصمیم گرفته است که امکان درج مطلب در سایت را در اختیار دانشجویان عزیز قرار دهد

و شما به اسانی میتوانید مطلب خود را در سایت بنویسید و به نمایش بگذارید

و کسانی که علاقه به نویسندگی و همکاری دارند با مدیریت تماس بگیرند

برای تماس با مدیریت بر روی لینک زیر کلیک نمایید

 

تماس با ما

 

 

 

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
این وب سایت جهت رفع نیازهای کاربران و دانشجویان دانشگاه جیرفت راه اندازی شده است و هدف ما بر این است که این وب را برای شما دانشجویان عزیز بروز نگه داریم و محیط جذابی را برای شما ایجاد کنیم . ------------------------------- در صورت داشتن هر گونه سوال با مدیریت وب تماس حاصل نمایید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت وب سایت نگارستان ادب را چگونه ارزیابی میکنید
    دانلود فایل منابع ارشد(رشته زبان و ادبیات فارسی )
                                                        
                                                         

    آمار سایت
  • کل مطالب : 216
  • کل نظرات : 154
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 49
  • آی پی امروز : 76
  • آی پی دیروز : 415
  • بازدید امروز : 82
  • باردید دیروز : 589
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 680
  • بازدید ماه : 991
  • بازدید سال : 3,016
  • بازدید کلی : 77,967
  • کدهای اختصاصی
    فال حافظ

    parsskin go Up