loading...
دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جیرفت
محمودی بازدید : 52 شنبه 25 مرداد 1393 نظرات (0)

در یک نظرسنجی فهرستی از 20 رمان برتر به قلم نویسندگان زن منتشر شد.

 «کشتن مرغ مقلد» نوشته «هارپر لی» با کسب بیشترین رای، موثرترین اثر ادبیات‌ داستانی از میان آثار کلاسیک و مدرن نویسندگان زن لقب گرفت.

 در این نظرسنجی خوانندگان رمان‌هایی زنانه را برگزیدند که از نظرشان بیشترین تاثیر را بر زندگیشان داشته است. این فهرست از رمان‌های کلاسیکی چون «بربادرفته» گرفته تا آثار مدرنی چون «رنگ بنفش» را دربر می‌گیرد.

 «شمی چاکرابارتی» رئیس مرکز حقوق بشر «آزادی» و رئیس جایزه ادبیات زنان «بیلیز» 2015 درباره‌ی انتخاب شاهکار «هارپر لی» گفت: با هجمه‌هایی که این روزها در سرتاسر جهان به حقوق بشر صورت می‌گیرد،‌ تمایل به داستان عالی هارپر لی قابل درک است، چرا که می‌توان امیدوار بود عدالت و برابری بر تعصب پیروز شود.

 «کشتن مرغ مقلد» زمانی صدرنشین این فهرست شده که گویا دنیا دیوانه شده و هیچ‌کس برای حقوق بشر ارزشی قائل نیست.

 وی در ادامه افزود: کتاب‌های برگزیده آثاری هستند که روی خوانندگان تاثیر گذاشته‌اند و مطلب جالب این است که هم مردان و هم زنان در این نظرسنجی شرکت داشته‌اند. دلیل آن این است که ادبیات زنانه همانطور که روی زنان تاثیر می‌گذارد روی خوانندگان مرد هم تاثیرگذار است.

 «سرگذشت ندیمه» مارگارت اتوود رتبه‌ دوم را در این رده‌بندی کسب کرده و پس از آن به ترتیب نام «جین ایر» شاهکار کلاسیک «شارلوت برونته»، «هری پاتر» هفت‌گانه معروف «جی.کی. رولینگ» و «بلندی‌های بادگیر» رمان مطرح «امیلی برونته» به چشم می‌خورد.

 به گزارش گاردین‌، رتبه‌های ششم تا هشتم فهرست تاثیرگذارترین آثار ادبیات‌داستانی زنانه به ترتیب نصیب «غرور تعصب» (جین آستین)، «ربکا» (دافنه دوموریه)، «زنان کوچک» (لوییزا می اکلوت)، «تاریخ مخفی» (دونا تارت) و «من قصر را فتح می‌کنم» (دودی اسمیت) شد.

 «سیلویا پلات» با «حباب شیشه‌ای» خود در رتبه‌ی یازدهم نشست و پس از آن نام «تونی موریسون» نویسنده‌ی «دلبند» خودنمایی می‌کند.

 «بربادرفته» شاهکار ماندگار «مارگارت میچل» سیزدهمین رمان محبوب زنانه لقب گرفت.

 رتبه‌های چهاردهم تا بیستم این نظرسنجی نیز به آثار ادبی زیر تعلق گرفت:

 14- «باید درباره کوین حرف بزنیم» نوشته‌ی «لیونل شریور»

15- «زن مسافر زمان» نوشته‌ی «آدری نیفنگر»

16- «میدل مارچ» نوشته‌ی «جورج الیوت»

17- «می‌دانم چرا پرنده قفسی آواز می‌خواند» نوشته‌ی «مایا آنجلو»

18- «دفترچه طلایی» نوشته‌ی «دوریس لسینگ»

19- «رنگ بنفش» نوشته‌ی «آلیس واکر»

20- «اتاق زنان» نوشته‌ی «ماریلین فرنچ»

torkamani بازدید : 47 دوشنبه 06 مرداد 1393 نظرات (1)

می روی سفر!برو،ولی

زود بر نگرد

مثل آن پرنده باش

آن پرنده ای که رو به نور کرد

می روی ! ولی به ما بگو

راه این سفر چجوری است

از دم حیات خانه ای

تا حیاط خلوت خدا

چند سال نوری است

راستی چرا مسیر این سفر

روی نقشه نیست ؟

شاید اسم این سفر که می روی

زندگی است !

«عرفان نظر آهاری»

محمودی بازدید : 58 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)

آخرش عاجز و درمانده به دل می باختم...               یا که با گرگ و دل و میش و جفا می ساختم...

باید این دل برّه می شد یا که گرگی بی صفت...      من دل گم شده ام را خود به چاه انداختم!

                                                ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

طواف شعر کردم و قافیه پا به پا نشد!          ردیف هم مثل دلم حریف این خدا نشد!

تو کیمیای درد من،کجای شعر گم شدی؟     مفاعلن،مفاعلن،برای من دوا نشد!

                                                ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بنازم...بد قصه اینجا فقط یعنی زن!                   یعنی حق نداری که عاشق بشی مثل من!

آره بد منم،خوبه من،چوب و دل دست تو...     بیا مرد قصه تویی تا می تونی بزن!

                                                ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل و یک شعر فرو ریخته،آغاز تو باش...           من و این بال و پر سوخته،پرواز تو باش...

اولین بیت تویی و غزلم یعنی تو !                   آخرین بیت منم،قافیه پرداز تو باش...

                                               ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو ای مجرم که بی رحمانه سردی                کجا گم شد که پیدایش نکردی؟؟؟!!

دلم زیباترین دارایی ام بود....                       جوابت کو؟دل من را چه کردی؟؟؟!!

                                              ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بخت...جانانه به سمتم آمد و...رد شد و رفت...       خوب قصه آمد و برای من بد شد و رفت...

باز هم بی پدری کردم و دلبسته شدم...                آمد و برای درد من پدر جد شد و رفت...

                                              ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شدی خورشید و مهتابت نبودم...                 و حتّی سایه ی خوابت نبودم...

درست است بی تفاوت بودم امّا...                کجا دیدی که بی تابت نبودم؟!

                                             ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تا فاجعه هست عاشقی آزاد است            تقدیر خزان هنوز دست باد است

ای کاش که صخره ساده سیلی نخورد...     وقتی که هنوز کوه بی فرهاد است...

                                            ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نفس برید و آخرین فرصت است              برس به داد دل که بی طاقت است

تپش برای قلب من چاره نیست!            گروه خونی ام تو ی مثبت است!

                                           ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیا دوباره باش،تا دوباره اشتبا(ه)کنم              بیا بجنگ با دلم که من فقط نگا(ه)کنم

تو دل شکستی و ولی گناه کار من شدم!       بیا فقط تو باش تا...دوباره من گنا(ه)کنم!

خانم حدیثه امیردوست          

رشته ی زبان و ادبیات فارسی

حسین مولایی بازدید : 69 پنجشنبه 02 مرداد 1393 نظرات (0)
گاردین فهرستی از 10 کتاب منتخب خوانندگان را در نیمه نخست امسال منتشر کرده که محبوب‌ترین‌های 2014 تاکنون هستند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گاردین از خوانندگان خودخواسته بود کتاب‌های موردعلاقه خود را که در نیمه نخست امسال به چاپ رسیده‌اند، نام ببرند. نتیجه کمی غیرمنتظره بود. ظاهراً در مورد کتاب‌های منتخب مردم، یک اجماع وجود دارد. علاوه بر مدعیان بزرگ مانند «کرم ابریشم»، چند شگفتی هم در این فهرست دیده می‌شوند. به اسامی این کتاب‌ها و برخی نظرات خوانندگان نگاهی می‌اندازیم:

1. کرم ابریشم نوشته رابرت گالبرایث / The Silkworm – Robert Galbraith
یکی از خوانندگان: «کرم ابریشم یک رمان جنایی هوشمندانه از «جی.کی. رولینگ» بانام مستعار رابرت گالبرایث است. باوجودآنکه من به خاطر خواندن داستان‌های آگاتا کریستی با فضای رمان‌های جنایی کاملاً آشنا هستم، ولی رمان گالبرایث من را متحیر کرد و اجازه نداد انتهای داستان را حدس بزنم.»
«شخصیت‌های بزرگ و طرح بسیار عالی از ویژگی‌های این رمان است.»
کرم ابریشم در 19 ژوئن در انگلستان منتشر شد.

2. «سفته خیال» نوشته جنی اوفیل/ Dept. of Speculation – Jenny Offill
« در رمان‌های خوب جملاتی وجود دارند که بسیار هنرمندانه حقیقت را بازگو می‌کنند. این رمان نیز مملو از این جمله‌هاست. از زنی مدرن بودن تا مادر شدن و عشق کلاسیک به فرزند، داستان یک ازدواج شکست‌خورده است که نویسنده، صبورانه(صبری که ارزشمند است)، آن را ظرف 15 سال نوشته است.»
این کتاب 6 مارس در انگلستان منتشر شد.

3. خانم‌های همینگوی نوشته نائومی وود /  Mrs. Hemingway – Naomi Wood
« داستانی با نگارشی زیبا و قانع‌کننده درباره همینگوی و همسران او که مدت‌ها پس از اتمام آن، شمارا درگیر خود نگه می‌دارد.»
« داستانی جذاب و مرموز که درباره ازدواج همینگوی از زبان هر یک از چهار همسر او است.»
این داستان در 13 فوریه در انگلستان منتشر شد.

4. جاده‌ای به میدل‌‎مارچ نوشته ربکا مید/ Road to Middlemarch – Rebecca Mead 
«ترکیبی فوق‌العاده از خاطرات و زندگی‌نامه که آن را تبدیل به کتابی قدرتمند کرده است.»
«تفکر و تأمل منحصربه‌فرد ربکا مید درباره شاهکار «جورج الیوت» کمک می‌کند از «میدل مارچ» سر دربیاوریم.»
این رمان در 6 مارس در انگلستان منتشر شد.

5. سرمایه در قرن بیست و یکم نوشته توماس پیکتی/ Capital in the Twenty-First Century – Thomas Pikkety 
« درون‌مایه تأمل‌برانگیز و توضیحات به‌خوبی شکل‌گرفته در این کتاب خواننده را به مطالعه آن ترغیب می‌کند. اما در ابتدا خواننده باید برای خواندن چنین موضوعاتی تمایل داشته باشد.»
این کتاب در 18 مارس در انگلستان منتشر شد.

6. نمی‌توانی و نمی‌خواهی نوشته لیدیا دیویس / Can't and Won't – Lydia Davis
«من هرگز اهمیت و فایده داستان‌های کوتاه را درک نمی‌کردم تا اینکه این کتاب را خواندم. بسیاری از عبارات لیدیا دیویس در این کتاب ذهن من را در مورد این داستان‌ها روشن کرد.»
«به این کتابخانه بیایید و داستان‌های آن را که مدام شمارا دعوت به خواندن می‌کنند، بخوانید.»
این کتاب در 3 آوریل در انگلستان منتشر شد.

7. «با یک صفر در قلبش» نوشته چارلز لمبرت / With a Zero at Its Heart – Charles Lambert
«با نگارشی زیبا و ساختاری غیرمعمول، «صفر» مجموعه‌ای از لحظات، افراد، اتفاقات و حالاتی است که به‌خوبی توصیف‌شده‌اند. صفر، رویکردی منحصربه‌فرد به درک، بینش و حافظه است.»
«لمبرت در این کتاب با 240 داستان که هرکدام تقریباً 120 کلمه هستند، هم مطالبی بسیار شخصی نوشته و هم کاملاً جهانی.»
این کتاب در 22 مه در انگلستان منتشر شد.

8. «با توجه به آنچه می‌دانیم» نوشته ضیا حیدر رحمان / In the Light of What We Know – Zia Haider Rahman
«این کتاب از نوع نوشته‌های سامرست موآم است، با این تفاوت که موآم از دیدگاه انگلیس در مورد شرق می‌نوشت، اما رحمان از قاب بنگلادش به انگلیس و آمریکا نگاه کرده و در مورد سازمان‌های غیردولتی، بانک‌ها و دانشگاه‌ها نوشته است.»
«رحمان کتابی گسترده، بلندپروازانه و بسیار خشمگین درباره مسائل مهم مانند طبقه، امتیاز و انواع حقوق (هم سیاسی و هم شخصی) نوشته است. طرح این داستان کاملاً با نگاه به گذشته نوشته‌شده است.»
این کتاب در 22 مه در انگلستان منتشر شد.

9. «از دریا عبور کن» نوشته بن مارکوس/ Leaving the Sea – Ben Marcus
«بن مارکوس یک نابغه است. این مجموعه داستان‌های کوتاه او بسیار جالب هستند. شاید بتوان گفت این بهترین اثر مارکوس است.»
این کتاب در 6 مارس در انگلستان منتشر شد.

10. «دهان دیگر» نوشته آنلیس مکینتاش / Any Other Mouth – Anneliese Mackintosh
«این کتاب فانتزی طنز و درعین‌حال دل‌خراشی است که گرچه یک مجموعه داستانی کوتاه است اما به خاطر نوع روایتی که ارائه می‌دهد، خواننده احساس می‌کند در حال خواندن یک رمان است. من همه کتاب را دوست داشتم. درد، امید، شرم، رستگاری و بیش از همه طنز و موضوع محبت‌آمیز آن را دوست داشتم.»

«این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به‌هم‌پیوسته است که جایی بین کتاب‌های داستانی و غیرداستانی قرارگرفته است. کتابی که شمارا شوکه و گاه وادار به اشک ریختن می‌کند اما باید خوانده شود.»
این کتاب در 16 مه در انگلستان منتشر شد.

منبع:خبر گزاری کتاب ایران
torkamani بازدید : 41 جمعه 27 تیر 1393 نظرات (0)

شب قدر است و من قدری ندارم

چه سازم توشه قبری ندارم

شب عفو است و محتاج دعایم

اگر امشب به معشوقت رسیدی

خدا را در میان اشک دیدی

کمی هم نزد او یادی زما کن

کمی هم جای ما او را صدا کن

بگو یا رب فلانی رو سیاه است

دو دستش خالی و غرق گناه است

التماس دعا دوستان

محمودی بازدید : 57 پنجشنبه 12 تیر 1393 نظرات (1)

ای نگار تیر بالا 1روز تیر / خیز و جام باده ده بر لحن زیر...
                                                                                           مسعود سعد سلمان- سده ششم  

سیزدهمین روزِ هر ماه، بر پایه‌ گاه‌شمار کهنِ ایرانیان، تیرروز نام دارد و در ماه چهارم سال نیز که تیر خوانده می شود است جشن تیرگان می شود.

تیرگان یکی از جشن‌های پُرشمار ایران باستان است که به گستردگی تا سده‌های پیش برگزار می‌شده، هر چند هنوز جسته و گریخته در جاهایی از کشورمان زنده است.
 
ستاره‌ی تیشتر (تیر) پرنورترین ستاره‌ آسمان است. بالا آمدن این ستاره با بارندگی همراه بوده و جشن تیرگان که امروز با آب‌بازی در مناطقی ــ به گونه‌های مختلف ــ باز مانده، در واقع، جشن باران خواهی است. 

هم‌چنین مردم در این روز یاد آرش، قهرمان اسطوره‌ای را که در بلندترین روز سال (احتمالاً روز نخست تیرماه) برای تعیین مرزهای ایران تیری را پرتاب کرد که جانش را با آن همراه ساخت گرامی می‌دارند؛ تیری که مردمِ پارسی‌زبانِ سین‌کیانگ در غرب چین معتقدند در درخت گردویی در آن دیار فرود آمده است...

پیشینه

از میان سندهای کهن، تیریَشت كهن ترین و نزدیك ترین سند به جشن تیرگان است. جان مایه‌ اصلی این یشت نبرد ستاره‌ی تِشتَر، ستاره‌  تیر، با اپوش، دیو خشكسالی، است. 

«در میان همه‌ مردم جهان، پدیده های شگفت انگیزِ طبیعی، برای مردم جهان باستان، اورنگ خدایی یافته اند و در خور و شایسته‌ این اورنگ، آیین هایی را فراهم آورده اند. طبیعی است كه برای مردم ایران باستانی، كه با آسمانی ژرف رویاروی بوده اند، ستارگان نقش تعیین‌كننده ای داشته اند. تِشتَر فرمانروای بارش است و باروری و پدیدآورنده‌  روزی. احترام ایرانیان به آب و نشاط ایرانی از دیدن آب، به فرمانروای بارِش، شخصیتی استثنایی بخشیده است»2

 
در آیین زرتشتی از تِشتَر (در پهلوی: تیشتَر، در فارسی: تیر) به عنوان فرشته‌  باران و سرچشمه‌  همیشگی آب‌ها - که با اَپوش، دیو قحطی و خشکسالی می ستیزد -یاد شده است. 

«تیشتر، ایزد باران که به صورت ستاره‌  «شعرای یمانی» یا «کلب اکبر» تجسم می‌یابد نزد اروپاییان سیریوس (Sirius) خوانده می‌شود و در شرق و به‌ویژه در ماه‌های تیر و امرداد و شهریور پیش از طلوع خورشید دیده می‌شود... در پرتو تلاش این فرشته است که زمین از موهبت باران برخوردار می‌شود و کشتزارها سیراب می‌گردند و شاید به همین دلیل نویسندگان ایرانی و عرب او را فرشته‌ی رزق و روزی دانسته‌اند و آن را میکاییل نامیده‌اند»3  

نبرد آن دو در سه مرحله انجام می‌شود تا در سیزدهم تیر ــ هنگامی که تشتر به پیكر اسبی سپید و دراز دم در دریا فرو می‌رود و اپوش به پیكر اسبی سیاه و كوتاه‌دم به رویارویی با او برمی‌خیزد ــ به پیروزی قطعی تیشتر می‌انجامد.
 
اهمیت نقش آب، باران و ستارگان در ایران باستان، نبرد تِشتَر با اپوش را به صورت یكی از زیباترین اسطوره‌های ایرانیان درآورده است. تِشتَر، ستارهای است كه نطفه‌ی آب، زمین و گیاهان با اوست. 
در روایتهای اساطیری ایران باستان می‌توان پیروزی بر اپوش را به پیروزی ایزد آب و رهایی آبها تعبیر كرد و به قدمت نقش ستارگان و برداشت ایرانیان باستان از آفرینش اندیشید. شكست اپوش برابر است با بارش و باروری و فراوانی غله و رفاه.

حسین مولایی بازدید : 91 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانی هوایی کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلی با همدیگر بازی کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روی خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازی سرگرم‌کننده‌ای است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشم‌هایش را روی هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگری داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولی اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵۰ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازی کند. برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتی از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتی پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزی کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخوری پیدا نکرد. سپس برای تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکی دو نفر هم گپ (chat) زد ولی آنها هم نتوانستند کمکی کنند.

بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵۰ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵۰ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمی مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید...

حسین مولایی بازدید : 51 یکشنبه 01 تیر 1393 نظرات (0)

ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما

ما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ما

ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا

تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما

تا سبزه گردد شوره‌ها تا روضه گردد گورها

انگور گردد غوره‌ها تا پخته گردد نان ما

ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل

آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما

شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها

تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما

ای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسد

تا ره بری سوی احد جان را از این زندان ما

در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب

روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما

گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را

سلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ما

کو دیده‌ها درخورد تو تا دررسد در گرد تو

کو گوش هوش آورد تو تا بشنود برهان ما

چون دل شود احسان شمر در شکر آن شاخ شکر

نعره برآرد چاشنی از بیخ هر دندان ما

آمد ز جان بانگ دهل تا جزوها آید به کل

ریحان به ریحان گل به گل از حبس خارستان ما

fatemeh بازدید : 50 پنجشنبه 29 خرداد 1393 نظرات (0)
زیاد خوب نباش
زیاد دم دست هم نباش
زیاد که خوب باشی...
دل آدم ها را می زنی
آدم ها این روز ها...
عجیب به خوبی...و
به شیرینی...
آلرژی پیدا کرده اند
زیاد که باشی...
زیادی می شوی
fatemeh بازدید : 69 سه شنبه 27 خرداد 1393 نظرات (0)

 دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در
۱۹سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست های خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد...

fatemeh بازدید : 45 شنبه 24 خرداد 1393 نظرات (0)

زندگی آرام است ، مثل آرامش یک خواب بلند .

زندگی شیرین است ، مثل شیرینی یک روز قشنگ .
 

زندگی رویایی است ، مثل رویای یک کودک ناز .
 

زندگی زیباییست ، مثل زیبایی یک غنچه ی باز .
 

زندگی تک تک این ساعتهاست ، زندگی چرخش این عقربه هاست
 

زندگی راز دل مادر من ، زندگی پینه دست پدر است، زندگی مثل زمان درگذر است....
 

fatemeh بازدید : 54 شنبه 24 خرداد 1393 نظرات (1)

آدم هـا می آینـد


زنـدگی می کننـد


می میـرنـد و می رونـد ...


امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو


آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه


آدمی می رود امــا نـمی میـرد!


مـی مـــانــد


و نبـودنـش در بـودن ِ تـو


چنـان تـه نـشیـن می شـود

 

کـه تـــو می میـری


در حالـی کـه زنــده ای ...

saly بازدید : 54 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

شقایق  گفت با خنده نه بیمارم

نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ زیبایی 

نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بودو صحرا در عطش میسوخت

تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت

ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیرلب می گفت شنیدم سخت شیدا بودنمی دانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود اماطبیبان گفته بودندش

اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم

بگیرند ریشه اش رابسوزانندبرای دلبرش آندم شفا یابدچنانچه با خودش می گفت

بسی کوه و بیابان رابسی صحرای سوزان رابه دنبال گلش بوده

یکدم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه به روی من بدون لحظه ای تردید شتابان شد بسوی من 

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کردوبه ره افتادواو می رفت و من در دست او بودم

fatemeh بازدید : 44 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

به دوران کودکیت برگرد
کودک که بودی از زندگی چه میدانستی؟
نگاهت معصوم و خندهای کودکانه ات از ته دل
بزرگترین دلخوشیهایت داشتن اسباب بازی دوستت،پوشیدن گفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات
بچه که بودی حسادت،کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت
دوست داشتنت پاک و بی ریا
بخشیدنت با رضایت
چاره ی ناراحتی ات یک لحظه گریستن
و این پایان تمام کدورتها بود
می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟ بزرگ شدی...؟!!!

حسین مولایی بازدید : 100 پنجشنبه 22 خرداد 1393 نظرات (0)



بوی گلهای بهشتی ز فضا می آید
عطر فردوس هم آغوش صبا می آید
نوگل مصطفوی ، زینت باغ علوی
مظهر پنج تنشعبان شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقیه الله آمد

با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
آل عبـــــــــــــا می آید


 

 

تعداد صفحات : 15

درباره ما
این وب سایت جهت رفع نیازهای کاربران و دانشجویان دانشگاه جیرفت راه اندازی شده است و هدف ما بر این است که این وب را برای شما دانشجویان عزیز بروز نگه داریم و محیط جذابی را برای شما ایجاد کنیم . ------------------------------- در صورت داشتن هر گونه سوال با مدیریت وب تماس حاصل نمایید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت وب سایت نگارستان ادب را چگونه ارزیابی میکنید
    دانلود فایل منابع ارشد(رشته زبان و ادبیات فارسی )
                                                        
                                                         

    آمار سایت
  • کل مطالب : 216
  • کل نظرات : 154
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 49
  • آی پی امروز : 44
  • آی پی دیروز : 415
  • بازدید امروز : 46
  • باردید دیروز : 589
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 644
  • بازدید ماه : 955
  • بازدید سال : 2,980
  • بازدید کلی : 77,931
  • کدهای اختصاصی
    فال حافظ

    parsskin go Up