loading...
دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جیرفت
jojo بازدید : 92 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (1)

 

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.

jojo بازدید : 92 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (1)

 

در فکر بودم

 یکی در باغ خود رفت، دزدی را پشتواره پیاز در بسته دید. گفت: در این باغ چه کار داری؟ گفت: بر راه می‌گذشتم ناگاه باد مرا در باغ انداخت. گفت: چرا پیاز برکندی؟ گفت: باد مرا می‌ربود، دست در بند پیاز می‌زدم، از زمین برمی‌آمد. گفت: این هم قبول، ولی چه کسی جمع کرد و پشتواره بست؟ گفت: والله من نیز در این فکر بودم که آمدی.

تازه‌آمده‌ام

 شخصی در خانه ی مردی خواست نماز بخواند. پرسید که قبله کدام طرف است؟ مرد گفت: من هنوز دو سال است که در این خانه ام. کجا دانم که قبله چون است.

دلیل شکر

 مردی خر گم کرده بود. گرد شهر می‌گشت و شکر می‌گفت: گفتند : چرا شکر می‌کنی؟ گفت: از بهر آن که من بر خر ننشسته بودم و گر نه من نیز امروز چهار روز بودی که گم شده بودمی.

jojo بازدید : 49 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (1)

 

شخصی در یک تست هوش دردانشگاه که جایزه یک میلیون دلاری براش تعیین شده شرکت کرده .سوالات این مسابقه به شرح زیر میباشد

1-جنگ 100 ساله چند سال طول کشید؟


الف-116 سال ب-99 سال ج-100 سال د- 150 سال
آن شخص از این سوال بدون دادن جواب عبور کرد .

$$$$

$$

2-کلاه پانامایی در کدام کشور ساخته میشود؟

               
الف-برزیل ب-شیلی ج-پاناما د-اکوادور
آن ازدانش اموزان دانشگاه برای جواب دادن کمک خواست

$

$

$

$

 

1- جنگ 100 ساله( 1453-1337 میلادی) به مدت 116 سال به درازا کشید .                                                 
2- کلاه پانامایی در کشور اکوادور ساخته میشود.

نتیجه اخلاقی : هرگز به ذکاوت خود مغرور نشوید و به دیگران نخندید .

jojo بازدید : 70 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (0)

 

داستان،داستان طنز،داستان جالب و خنده دار ایرانی ها در اون دنیا: میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد!


آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .

خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند وبهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سرواقعی یعنی چی!!!

داستان طنز ایرانی ها

جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟

جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!!

جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!!

jojo بازدید : 62 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (2)

 

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.


دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.

فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسید.

زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.

اما داماد از جایش تکان نخورد.

او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.

همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و ی کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود:

"متشکرم از طرف پدر زنت"

jojo بازدید : 62 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (0)

 

این داستان مربوط به مردی کلاه فروش میشه که میره تو جنگل و زیر سایه درختی برای استراحت که میمون ها کلاه او را می دزدند و ترفند این کلاه فروش برای پس گرفتن کلاهش که در ادامه داستان می خوانیم :

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.


فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند.

لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد.

میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!

منبع : مجله آنلاین روز شادی

درباره ما
این وب سایت جهت رفع نیازهای کاربران و دانشجویان دانشگاه جیرفت راه اندازی شده است و هدف ما بر این است که این وب را برای شما دانشجویان عزیز بروز نگه داریم و محیط جذابی را برای شما ایجاد کنیم . ------------------------------- در صورت داشتن هر گونه سوال با مدیریت وب تماس حاصل نمایید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت وب سایت نگارستان ادب را چگونه ارزیابی میکنید
    دانلود فایل منابع ارشد(رشته زبان و ادبیات فارسی )
                                                        
                                                         

    آمار سایت
  • کل مطالب : 216
  • کل نظرات : 154
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 49
  • آی پی امروز : 321
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 417
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 426
  • بازدید ماه : 737
  • بازدید سال : 2,762
  • بازدید کلی : 77,713
  • کدهای اختصاصی
    فال حافظ

    parsskin go Up